۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

پیرزن ها و راننده تور


تعدادى پيرزن با اتوبوس عازم تورى تفريحى بودند.



پس از مدتى يکى از پيرزنان به پشت راننده زد و يک مشت بادام به او تعارف کرد راننده تشکر کرد و بادام*ها را گرفت و خورد.



در حدود ٤٥ دقيقه بعد دوباره پيرزن با يک مشت بادام نزد راننده آمد و بادام*ها را به او تعارف کرد راننده باز هم تشکر کرد و بادام*ها را گرفت و خورد.



اين کار دوبار ديگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پيرزن باز با يک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسيد چرا خودتان بادام*ها را نمى*خوريد؟



پيرزن گفت چون ما دندان نداريم.

راننده که خيلى کنجکاو شده بود پرسيد پس چرا آن*ها را خريده*ايد؟



پيرزن گفت ما شکلات دور بادام*ها را خيلى دوست داريم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر